دريا
|
Wednesday, September 12, 2007
نقل مکان کردم به جایی قشنگ و با صفا تا شاید این بار دل و به «دریا» بزنم
(3) comments
Sunday, August 19, 2007
سه جوان ساوه ای اعدام شدند سه جوان ساوه ای که قرار بود، فردا به حکم دادستانی ساوه اعدام شوند، امروز صبح اعدام شدند. موضوع روند دادرسی و دلایلی که وکیل در دست داشت و می توانست با استناد به آن اجرای حکم را متوقف و دستور برری مجدد را بگیرد، در آخرین ساعت های روز شنبه،از سوی مقامات دفتر دادستانی کل کشور پذیرفته شد و قرار شد، امروز وکیل ملاقات(تماسی) با رییس دفتر دادستانی انجام دهد تا با شرح موضوع، امکان طرح درخواست«توقف اجرای حکم» از سوی مقامات بالای قضایی ایجاد شود تا باردیگرپرونده مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد. اما انگار، پیگیری ها فایده ای نداشت و پیش از آنکه مسوولان دادستانی بر صندلی های خود بنشینند، سه جوان اعدام شدند. شنیده شده، که موضوع پیگیری از سوی مقامات بالای قضایی به گوش دادستان ساوه رسیده بود، به همین دلیل او هم به همین دلیل، دستور اجرای حکم را یک روز زودتر از زمان تعیین شده صادر سپس حکم را اجرا کرد.. اطلاع بیشتر در مورد محل و زمان اجرای حکم ندارم، چون وکیل پرونده آنچنان شوکه است که توان تشریح موضوع را ندارد. مرتبط:
Tuesday, May 01, 2007
شواري امنيت 10 روز پيش از روز جهاني كارگر و روز معلم، مصوبه اي را به روزنامه ها ابلاغ كرده است، كه مديران روزنامه ها براي انعكاس هر مطلبي با دست و پاي لرزان صفحه ها را امضا كنند. اگرچه جزئيات مصوبه مشخص نيست، اما ، گردن يادداشت من را زد و اجازه انتشار در روزنامه نگرفت و از صفحات ويژه اي كه فهيمه به مناسبت روز كارگر منتشر كرد،حذف شد و به سايت روزنا سپرده شد. حق برابر آزادی تجمعات فرقی نمی کند، مشتت را برای چه گره کرده باشی و رو به آسمان نشانه بروی. فرقی نمی کند، کارگر، معلم و یا دانشجو باشی.مهم این است که هر تجمعی بدون توجه به علل و دلایل شکل گیری آن محکوم است و نیروهای نظامی و انتظامی خیلی ساده با آن برخورد می کنند.فرقی نمی کند، زن، مرد و یا پیر و جوان باشی.فرقی نمی کند حق را می خواهی و یا اعتراض می کنی به ناحقی ها. مهم این است که در همه این شرایط ماموران بلند قامت و قوی هیکل یگان ویژه در صحنه حاضرند و مامورند و معذور.دستور فرمانده همان است که تا امروز با کوچکترین تجمع گروهی از فعالان اجتماعی ایران به تصویر در آمده است،برخورد و بازداشت! اشتباه نکنید، این را قانون جمهوری اسلامی ایران نمی گوید، این اجازه در نامه ها و دستوالعمل های محرمانه امنیتی به فرماندهان ابلاغ شده که با این تجمعات برخورد شود، به این امید که بار دیگر تکرار نشود،آرزویی که البته هیچ وقت به بار نشسته است. 11 فروردین 1358 وقتی ایرانیان به قانونی که قانونگذاران ماه ها بر سر آن بحث و گفت و گو کردند، رای دادند با آگاهی از همه حقوق خود آن را تایید کردند و به دولتمردان اجازه دادند که آن را اجرا و با تخطی از آن برخورد کنند. قانون آن روز، حق اجتماعات و راهپیمایی ها را برای همه مردم آزاد دانست.یعنی طبق اصل 27 قانون اساسی«تشكيل اجتماعات و راهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد» مانعی نداشت.اما قانون آن روز رفته رفته با نگاهی جدید «تفسیر» شد و برای هرکدام از عناوین صریح قانون «تعاریف» جدیدی گنجانده شد، تا شرایط به گونه ای دگیر مدیریت شود. حق اجتماعات و راهپیمایی هایی که قانونگذار حق همه ملت دانسته بود به حق مردمی خاص تغییر پیدا کرد و اجازه برگزاری اجتماعات تنها با صدور مجوز وزارت کشور و شورای تامین استانداری ها مجاز اعلام شد. به این ترتیب دستورالعمل جدیدی تدوین و به سادگی همه خواسته های قانونی مردم، خلاف قانون تعبیر شد و به نیروهای نظامی و انتظامی با «تجمعات غیرقانونی» اجازه برخورد داده شد، فارغ از اینکه فریاد آن زن و مردی که به خیابان می آید و یا مقابل « خانه ملت » جمع می شود برای چه به آسمان رفته است و از مدیران کشور و وطنش چه می خواهد. قانون امروز، به خوبی برای تجمعات صنفی کارگران، معلمان،زنان و دانشجویان اجرا می شود، اعترض های صنفی کارگران و یا معلمان، اقدام علیه امنیت ملی دانسته مي شود و به بهانه صادر نشدن مجوز و یا تقاضا نکردن مجوز از مراجع قانونی اجازه برخورد با آنها و یا بازداشت شرکت کنندگان در آن صادر می شود، درحالیکه قانون دیروز همچنان برای بخشی دیگر صادق است.معترضان به اقدامات سیاسی کشورهای اروپایی،زنان و مردان ایرانی بودند که به سادگی و بدون درخواست مجوزی حق تجمع مقابل سفارتخانه های کشورهای اروپایی که بخشی از خاک آن کشور است را حق خود دانستند و ، توانستند مشت اعتراض خود را به آسمان نشانه بروند و حتی آنچنان ناراحت و عصبانی شوند که با پرتاب کردن آتش به داخل سفارتخانه ها و یا بالا رفتن از دیوارهای آن نفرت خود از رفتار و یا عملکرد آن کشورها اعلام کنند. انزجار مردم تجمع کننده مقابل سفارتخانه ها، اگرچه برخلاف قانون،با حمل سلاح ،(بطری های آتش زا) همراه بود، اما تجمعی غیرقانونی و یا مخل امنیت داخلی و خارجی نامیده نشد،تا ماموران قوی هیکل و بلند اندام یگان های ویژه برای پراکنده کردن تجمع و یا بازداشت شرکت کنندگان ماموریتی داشته باشد.آن تجمع ها،حرکتی خودجوش و تجمعی اعتراضی معرفی شد که نیروی انتظامی برای حفظ نظم و برقراری امنیت در آنجا حاضر بود،بنابراین نه دستورالعملی برای آن لازم بود و نه نامه محرمانه ای. اما کارگرانی که براساس سیاست دولت کار خود را از دست داده بودند و یا حقوقشان نادیده گرفته شده، وقتی تصمیم می گیرند که تنها اعتراض خود را به گوش مدیران برسانند و حقوق صنفی خود را مطالبه کنند، حرکتی سازمان یافته انجام داده اند که برای آن دستور و نامه صادر می شود تا ماموران پلیس به راحتی با باتوم و یا هر وسیله دفاعی، به آنها حمله کنند. معلمانی که خواستار برابری حقوق خود می شوند و برای این درخواست خود مقابل مجلس حاضر می شوند تا نمایندگانی را که به هرم سبز فرستادند را قیم خود کنند که تصمیمی به حق بگیرند و از وزیر دولت رعایت نکردن آن را بپرسند، بازداشت می شوند، تا دلایل تجمع مقابل «خانه ملت» را توضیح دهند.انگار معنی تجمعات آزاد و صنفی و حقوقی تغییر کرده است. شاید فرماندهای نیوهای انتظامی و نظامی ویا مدیران امنیتی کشور که در اتاق های در بسته نامه ها و دستورالعمل های ویژه را صادر می کنند، فراموش کردند که «افزایش یا برابری حقوق»و یا «پرداخت حقوق عقب افتاده» امنیت ملی نیست که اعتراض به آن و یا درخواست آن امنیتی را به خطر بیاندازد و یا خارج از مرزهای ایران را به سوی ایران متوجه کند.دایره امنیت ایران آنچنان بزرگ و قوی است که کنار هم جمع شدن بخشی از جامعه ایرانی نه تنها برای نفی آن نیست بلکه قدمی است برای حفظ آن. کارگرانی که چرخ سازندگی ایران را می چرخانند و یا معلمانی که آینده سازان وطن را تربیت می کنند، همه با نگاه به فردای ایران قدم بر میدارند تا مبادا وطن جای پای دیگری را به خود ببیند. حق برابری کار و دریافت به موقع و مناسب دستمزدی که برای آن زحمت کشیده می شود، همانند همان اعتقاد مسلمانان به مقدساتشان است که برای نادیده گرفتن آن به کشورهای توهین کننده اعتراض می کنند و توهین کنندگان را مجبور به عذرخواهی می کنند. شاید به همین دلیل هم قانونگذار دقیقا بعد از اصل 27 قانون اساسی آورده است:« هر كس حق دارد شغلي را كه بدان مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران نيست برگزيند.دولت موظف است با رعايت نياز جامعه به مشاغل گوناگون، براي همه افراد امكان اشتغال به كار و شرايط مساوي را براي احراز مشاغل ايجاد نمايد».درخواست اجرای قانون حق ملت است و تقاضای بزرگی نیست،شاید به همین دلیل رییس مجلس هم از برخورد نیروی انتظامی با کارگران معترض متاسف است و دریافت مطالبات را حق کارگران می داند. Sunday, April 15, 2007
(2) comments Friday, January 12, 2007
(11) comments Wednesday, December 13, 2006
با تو... با تو تجربه می کنم زندگی کردن و همراه می شوم با باد راه رفتنت را اما جا می مانم از دویدنت روی برگ های زرد انزوا! بامداد برفی 22 آذرماه
Thursday, April 20, 2006
جای پای فرمانده در اندیشه خبرنگاری اصلا معلوم نیست از چه روزی شروع شد،اما امروز یک کار خیلی معمولی و پذیرفته شده است،همیاری همکاران مطبوعات با نیروهای دولتی را می گویم،اصلا منظورم تعامل نیست،بلکه جانبداری است، شرایطی که امروز به راحتی با دعوت همکاران مطبوعاتی در مراکز اداری به عنوان،مشاوران رسانه ای بدون هیچ تلاش و هزینه ای به راحتی اتفاق می افتد.... دقت به رسانه هایی که قرار است با دید انتقادی به همه آنچه که گاه تکرار اشتباهات گذشته است،نگاه کنند،همه این اتفاق ها را به راحتی به تصویر می کشد. از بد اتفاق این موهبت یگان های دولتی ما را هم بی نصیب نگذاشته و از حضور مشاور رسانه ای فرمانده ای بهره می بریم ،که امروز پا بر قدم هایی گذاشته است که پیش از این خود به سختی از آن انتقاد می کرد! سردار طلایی امروز یکی از چهره های جذاب روزنامه ها است،نه فکر کنید که چون فرمانده پر تلاش پایتخت است،بلکه به دلیل برقراری ارتباط غیر رسانه ای با نمایندگان اطلاع رسانی که قرار است تصویر کننده واقعیت باشند. فرمانده طلایی!تهران آنچنان جای پایی در اندیشه اطلاع رسانی ایران،نه تهران، به جای گذاشته است،که کوچکترین انتقاد نسبت به او با ابراز نگرانی مواجه می شود و مشاوران مطبوعاتی را در مقام دفاع بر می آورد که،شما فضای امنیتی را تضعیف می کنید !! یادداشت من،که برای یادآوری تغییر شرایط اطلاع رسانی نیروی انتظامی تهران بزرگ،با تغییر فرماندهی کل و اجرای سیاست های جدید نیروی انتظامی نوشته شده و قرار بود پیش از آنکه،فرمانده با استفاده از تیزهوشی خود و هدایت مشاوران رسانه ای،در مورد این تغییر شرایط ،خیلی کوتاه در حاشیه بازدید از 197 صحبت کند،منتشر شود،به دلایلی اجازه انتشار نگرفت!! واقعا امروز باید به مشاوران مطبوعاتی سردار آفرین گفت،جای پای اهداف سردار در رسانه ها به خوبی دیده می شود **************** سردار رسانه ای تهران بزرگ ساناز الله بداشتی خیلی دور نیست آن روز هایی که نیروی انتظامی در صدر اخبارقرار گرفت و از حجاب سکوت چند ساله بیرون آمد وبه گفته چهارمین فرمانده جوان نیروی انتظامی،که آن روزها تازه سکان هدایت این یگان را در دست گرفته بود،پاسخگوی شهروندان ایرانی شد،تا آنچه که نارضایتی از عملکرد ماموران نامیده می شد،نمایان شود و گاه موفقیت های یگان نیز به چشم بیاید،تا شاید قدم های برهم زنندگان امنیت را سست کند. سیاست اطلاع رسانی که قرار بود نیروی انتظامی شیشه ای برای شهروندان بسازد و آنها را ناظر بر اعمال خود کند،چند سالی است که،نگاه شهروندان را به پلیس کمی تغییر داده است،نگاهی که به شهروندان کمک کرد و یا شاید یادآوری کرد،که پلیس پیش ازآنکه،زره بپوشد و نقابی بر سر بگذارد و با باتوم در میادین شهر حاضر شود،امین شهروندان است و امنیت شهر را تامین و از مردم دفاع می کند،اما با تخطی کنندگان از قانون شدیدا برخورد می کند. این اصول را شهروندان تهرانی بیش از دیگر شهروندان ایرانی به یاد دارند،درست از آن روزی که فرمانده بلند قدی،با لهجه اصفهانی و با لبخندی بر لب،در اوج حوادث خرداد ماه،کوی دانشگاه تهران،در محل حاظر شد وپیغام خود را با خبرنگاران به مردم رساند و تاکید کرد که نیروهای پلیس،و یگان های ویژه تحت عملیات و فرمان پلیس با مردم هیچ برخوردی نمی کنند و فقط برای حفظ آرامش و امنیت منطقه در محل مستقر هستند. سردار مرتضی طلایی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ،همانطور که از فرمانده وقت دستور گرفته بود،فعالیت های نیروی انتظامی را برای همه به نمایش گذاشت و با آنچه مخالف بود،مخالفت می کرد و از آنچه که حافظ امنیت بود،دفاع می کرد. همانطور که لندکروزسوارهای،مشکی پوش،میهمانان ناخوانده خیابان های تهران را با ابراز نارضایتی مرد م، یک هفته پس از گشت زنی در خیا بان ها به پایگاه های عملیاتی نیروی انتظامی منتقل کرد و باردیگر با لبخند در میان خبرنگاران حاضر شد و تاکید کرد،که نیروی انتظامی برای برخورد نیامده است،برای نظم و امنیت آمده است. ******** از آن روز،تا امروز،دو سال گذشته است،و فرمانده طلایی تهران،لقب،سردار رسانه ای را از آن خود کرده است،اگر هیچ کس نداند، او به خوبی به یاد می آورد که پیش از آنکه مردم او را بشناسند ،خبرنگاران او را شناختند و از او و یگانش مکعب شیشه ای ساختند که امروز شهروندان به خوبی پیشتر از آنکه،کلانتر محله را بشناسند،آشنای قدیمی را می شناسند. فرمانده طلایی تهران،که مدتی است،همکاران رسانه ای را در حلقه مشاوران خود جای داده است،این روزها به گفته مشاوران،آنچنان مشغولیت دارد که فرصت انجام مصاحبه با خبرنگاران نشریه ها را ندارد،فرمانده پر مشغله تهران بزرگ،اما با همه این شرایط،در برنامه های روزانه خود،ساعتی را برای نشستن در برنامه های تکراری صدا و سیما گنجانده ، و آنها را همچون نشریات خاص از برنامه های رسانه ای خود حذف نکرده است سردار طلایی متولی اصلی امنیت در پایتخت تهران تا امروز،به سه درخواست مصاحبه از روزنامه اعتماد ملی هیچ پاسخی نداده است،شاید حلقه مشاوران رسانه ای سردار هم به خوبی می دانند که، سیاست های امروز نیروی انتظامی،سوال های بی پاسخ خبرنگاران را افزایش داده است،بنابراین با تعریف متفاوت از رسانه،به غیر از خبرنگاران صدا و سیما،با مصاحبه اختصاصی همکاران رسانه ای موافقت نمی کنند. همکاران رسانه ای سردار طلایی به خوبی می دانند که زمان کوتاه حضور سردار در حاشیه برنامه ها،فرصت پرسش های مختلف و بی پاسخ خبرنگاران از سیاست های جدید نیروی انتظامی را از آنها می گیرد،پس وعده مصاحبه را به آن روز موکول می کنند،تا آنچه را که سردار با تیز هوشی،کوتاه پاسخ می دهد، توجه ایشان به رسانه ها خوانده شود. بهتر آن است،که فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ پیش از آنکه برنامه بازدید از رسانه ها و نشریات را در برنامه های خود بگنجاند،به درخواست های مصاحبه ارسال شده به دفتراطلاع رسانی نیروی انتظامی نگاهی کند. این روزها،سیاست های اطلاع رسانی نیروی انتظامی،کمی دستخوش تغییر شده و مصاحبه های اختصاصی تصویری و صوتی،جذابیت بیشتری برای فرماندهان پیدا کرده است،اما ای کاش،بخشی از سوال های بی پاسخ دیگر خبرنگاران نیز در سوال های همیشگی خبرنگاران جذاب نیروی انتظامی جای می گرفت. سیاست گذاران،اطلاع رسانی نیروی انتظامی فراموش نکنند که همه آنچه را که در تفکیک خبررسانی در نظر می گیرند،به تصویر ساختگی از آن یگان کمک نمی کند،بهتر آن است که تصاویر واقعی و بدون جهت گیری باشد. |
|
||||||||||||