دريا


Thursday, April 20, 2006

جای پای فرمانده در اندیشه خبرنگاری

اصلا معلوم نیست از چه روزی شروع شد،اما امروز یک کار خیلی معمولی و پذیرفته شده است،همیاری همکاران مطبوعات با نیروهای دولتی را می گویم،اصلا منظورم تعامل نیست،بلکه جانبداری است، شرایطی که امروز به راحتی با دعوت همکاران مطبوعاتی در مراکز اداری به عنوان،مشاوران رسانه ای بدون هیچ تلاش و هزینه ای به راحتی اتفاق می افتد....
دقت به رسانه هایی که قرار است با دید انتقادی به همه آنچه که گاه تکرار اشتباهات گذشته است،نگاه کنند،همه این اتفاق ها را به راحتی به تصویر می کشد.
از بد اتفاق این موهبت یگان های دولتی ما را هم بی نصیب نگذاشته و از حضور مشاور رسانه ای فرمانده ای بهره می بریم ،که امروز پا بر قدم هایی گذاشته است که پیش از این خود به سختی از آن انتقاد می کرد!
سردار طلایی امروز یکی از چهره های جذاب روزنامه ها است،نه فکر کنید که چون فرمانده پر تلاش پایتخت است،بلکه به دلیل برقراری ارتباط غیر رسانه ای با نمایندگان اطلاع رسانی که قرار است تصویر کننده واقعیت باشند.
فرمانده طلایی!تهران آنچنان جای پایی در اندیشه اطلاع رسانی ایران،نه تهران، به جای گذاشته است،که کوچکترین انتقاد نسبت به او با ابراز نگرانی مواجه می شود و مشاوران مطبوعاتی را در مقام دفاع بر می آورد که،شما فضای امنیتی را تضعیف می کنید !!
یادداشت من،که برای یادآوری تغییر شرایط اطلاع رسانی نیروی انتظامی تهران بزرگ،با تغییر فرماندهی کل و اجرای سیاست های جدید نیروی انتظامی نوشته شده و قرار بود پیش از آنکه،فرمانده با استفاده از تیزهوشی خود و هدایت مشاوران رسانه ای،در مورد این تغییر شرایط ،خیلی کوتاه در حاشیه بازدید از 197 صحبت کند،منتشر شود،به دلایلی اجازه انتشار نگرفت!!
واقعا امروز باید به مشاوران مطبوعاتی سردار آفرین گفت،جای پای اهداف سردار در رسانه ها به خوبی دیده می شود

****************

سردار رسانه ای تهران بزرگ

ساناز الله بداشتی

خیلی دور نیست آن روز هایی که نیروی انتظامی در صدر اخبارقرار گرفت و از حجاب سکوت چند ساله بیرون آمد وبه گفته چهارمین فرمانده جوان نیروی انتظامی،که آن روزها تازه سکان هدایت این یگان را در دست گرفته بود،پاسخگوی شهروندان ایرانی شد،تا آنچه که نارضایتی از عملکرد ماموران نامیده می شد،نمایان شود و گاه موفقیت های یگان نیز به چشم بیاید،تا شاید قدم های برهم زنندگان امنیت را سست کند.
سیاست اطلاع رسانی که قرار بود نیروی انتظامی شیشه ای برای شهروندان بسازد و آنها را ناظر بر اعمال خود کند،چند سالی است که،نگاه شهروندان را به پلیس کمی تغییر داده است،نگاهی که به شهروندان کمک کرد و یا شاید یادآوری کرد،که پلیس پیش ازآنکه،زره بپوشد و نقابی بر سر بگذارد و با باتوم در میادین شهر حاضر شود،امین شهروندان است و امنیت شهر را تامین و از مردم دفاع می کند،اما با تخطی کنندگان از قانون شدیدا برخورد می کند.
این اصول را شهروندان تهرانی بیش از دیگر شهروندان ایرانی به یاد دارند،درست از آن روزی که فرمانده بلند قدی،با لهجه اصفهانی و با لبخندی بر لب،در اوج حوادث خرداد ماه،کوی دانشگاه تهران،در محل حاظر شد وپیغام خود را با خبرنگاران به مردم رساند و تاکید کرد که نیروهای پلیس،و یگان های ویژه تحت عملیات و فرمان پلیس با مردم هیچ برخوردی نمی کنند و فقط برای حفظ آرامش و امنیت منطقه در محل مستقر هستند.
سردار مرتضی طلایی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ،همانطور که از فرمانده وقت دستور گرفته بود،فعالیت های نیروی انتظامی را برای همه به نمایش گذاشت و با آنچه مخالف بود،مخالفت می کرد و از آنچه که حافظ امنیت بود،دفاع می کرد. همانطور که لندکروزسوارهای،مشکی پوش،میهمانان ناخوانده خیابان های تهران را با ابراز نارضایتی مرد م، یک هفته پس از گشت زنی در خیا بان ها به پایگاه های عملیاتی نیروی انتظامی منتقل کرد و باردیگر با لبخند در میان خبرنگاران حاضر شد و تاکید کرد،که نیروی انتظامی برای برخورد نیامده است،برای نظم و امنیت آمده است.
********
از آن روز،تا امروز،دو سال گذشته است،و فرمانده طلایی تهران،لقب،سردار رسانه ای را از آن خود کرده است،اگر هیچ کس نداند، او به خوبی به یاد می آورد که
پیش از آنکه مردم او را بشناسند ،خبرنگاران او را شناختند و از او و یگانش مکعب شیشه ای ساختند که امروز شهروندان به خوبی پیشتر از آنکه،کلانتر محله را بشناسند،آشنای قدیمی را می شناسند.
فرمانده طلایی تهران،که مدتی است،همکاران رسانه ای را در حلقه مشاوران خود جای داده است،این روزها به گفته مشاوران،آنچنان مشغولیت دارد که فرصت انجام مصاحبه با خبرنگاران نشریه ها را ندارد،فرمانده پر مشغله تهران بزرگ،اما با همه این شرایط،در برنامه های روزانه خود،ساعتی را برای نشستن در برنامه های تکراری صدا و سیما گنجانده ، و آنها را همچون نشریات خاص از برنامه های رسانه ای خود حذف نکرده است
سردار طلایی متولی اصلی امنیت در پایتخت تهران تا امروز،به سه درخواست مصاحبه از روزنامه اعتماد ملی هیچ پاسخی نداده است،شاید حلقه مشاوران رسانه ای سردار هم به خوبی می دانند که، سیاست های امروز نیروی انتظامی،سوال های بی پاسخ خبرنگاران را افزایش داده است،بنابراین با تعریف متفاوت از رسانه،به غیر از خبرنگاران صدا و سیما،با مصاحبه اختصاصی همکاران رسانه ای موافقت نمی کنند.
همکاران رسانه ای سردار طلایی به خوبی می دانند که زمان کوتاه حضور سردار در حاشیه برنامه ها،فرصت پرسش های مختلف و بی پاسخ خبرنگاران از سیاست های جدید نیروی انتظامی را از آنها می گیرد،پس وعده مصاحبه را به آن روز موکول می کنند،تا آنچه را که سردار با تیز هوشی،کوتاه پاسخ می دهد، توجه ایشان به رسانه ها خوانده شود.
بهتر آن است،که فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ پیش از آنکه برنامه بازدید از رسانه ها و نشریات را در برنامه های خود بگنجاند،به درخواست های مصاحبه ارسال شده به دفتراطلاع رسانی نیروی انتظامی نگاهی کند.
این روزها،سیاست های اطلاع رسانی نیروی انتظامی،کمی دستخوش تغییر شده و مصاحبه های اختصاصی تصویری و صوتی،جذابیت بیشتری برای فرماندهان پیدا کرده است،اما ای کاش،بخشی از سوال های بی پاسخ دیگر خبرنگاران نیز در سوال های همیشگی خبرنگاران جذاب نیروی انتظامی جای می گرفت.
سیاست گذاران،اطلاع رسانی نیروی انتظامی فراموش نکنند که همه آنچه را که در تفکیک خبررسانی در نظر می گیرند،به تصویر ساختگی از آن یگان کمک نمی کند،بهتر آن است که تصاویر واقعی و بدون جهت گیری باشد.


Comments:
خوب نگاه کردی به موضوع... اما یه سؤال: کدام مرجع (مثلا) پاسخگو را می شناسی که این طور عمل نکند؟ که منتقدانش را تحویل بگیرد، که اجازه سؤال کردن بدهد که اصلا اجازه دهد سؤال ها منعکس شوند، جواب پیش کش!
می دونی... دردم می گیرد از اهمیت نداشتن رسانه ها برای مسئولان اما مگر چند درصد از ما، کارکنان رسانه ها، به این مسائل اهمیت می دهيم؟
 
حالا يک سوال من دارم که الآن پرسيدنش می‌چسبد
يادم است همان خبرنگارانی که الآن جرات نمی‌کنند اسم قاليباف را بياورند که مگر خدای نکرده صحه‌ای بر عملکرد او شود (مثل خود شما که اسمش را نمی‌آوری!) زمان انتخابات از عشق هاشمی و معين بدون هيچ انصافی قاليباف را له کردند
الآن خوب است که هم ميزبان گل روی احمدی‌نژاد عزيز هستند و هم ميزبان گل روی افرادی که سياست‌هاشان با او همخوان است
تاوان ناشکری همين است
نوش جان
 
خیلی بی ربط: چه خوب که دوباره نوشتی بعد صد سال!
 
سلام .ساناز خانم این یاد آوری شما خیلی خوب و بجا بود.ممنون....البته فراموش نکنیم که نباید یکباره چشمارو بست و همه چیز رو روی دوش یکی دیگه گذاشت و این کاری هست که به نظر من فقط درجا زدن و بزرگترین عامل برای پیشرفت نکردن.اگه یک لحظه از درجا زدن دست بکشیم و فکر کنیم که شاید خود ما هم سهمی در این نتیجه داریم و با دید انتقادی به خودمون هم نگاه کنیم *اون وقت اشتباه خودمون رو برطرف کنیم و به دنبال اون همه این کار رو انجام بدن_اون وقت یقین داشته باش که پیشرفت میکنیم.در ضمن اینهایی که من گفتم به معنی این نیست که کار تو اشتباه بوده...نه نه..من به نوبه خودم از این مطلب شمامتشکرم..ولی گاهی بعضی خبرنگارا اون جوری که دوست دارن و طوری که جنجال بیشتری کنن از حرف دیگران برداشت میکنن و همین باعث ایجاد نوعی بی اعتمادی میشه و این همون چیزی هست که من اشتباه فرد به فرد اسمش رو گذاشتم......خیلی ببخشید از اینکه زیاد حرف زدم...دوست شما..Mohamad reza...من علاقه دارم Email شما رو داشته باشم...Email من هم:HOOTAN_PZY@yahoo.com....ta bad...
 
سلام .ساناز خانم این یاد آوری شما خیلی خوب و بجا بود.ممنون....البته فراموش نکنیم که نباید یکباره چشمارو بست و همه چیز رو روی دوش یکی دیگه گذاشت و این کاری هست که به نظر من فقط درجا زدن و بزرگترین عامل برای پیشرفت نکردن.اگه یک لحظه از درجا زدن دست بکشیم و فکر کنیم که شاید خود ما هم سهمی در این نتیجه داریم و با دید انتقادی به خودمون هم نگاه کنیم *اون وقت اشتباه خودمون رو برطرف کنیم و به دنبال اون همه این کار رو انجام بدن_اون وقت یقین داشته باش که پیشرفت میکنیم.در ضمن اینهایی که من گفتم به معنی این نیست که کار تو اشتباه بوده...نه نه..من به نوبه خودم از این مطلب شمامتشکرم..ولی گاهی بعضی خبرنگارا اون جوری که دوست دارن و طوری که جنجال بیشتری کنن از حرف دیگران برداشت میکنن و همین باعث ایجاد نوعی بی اعتمادی میشه و این همون چیزی هست که من اشتباه فرد به فرد اسمش رو گذاشتم......خیلی ببخشید از اینکه زیاد حرف زدم...دوست شما..Mohamad reza...من علاقه دارم Email شما رو داشته باشم...Email من هم:HOOTAN_PZY@yahoo.com....ta bad...
 
چرا اجازه چاپ نگرفت. يادداشت خوبی بود چون يکی از آفت های حرفه خبر همين رابطه های چارچوب بندی نشدست.
 
سلام . به شما لینک دادم خوشحال میشم به من هم یه سر بزنید . موفق باشید
 
من فقط يك دوستم كه دلم مي خواهد دوستانه نصيحتت كنم . همين ديروز بود كه ادمي كه به تو خيلي خيلي نزديك مي نمايد آنچنان حرف هايي پشت سرت مي زد كه ادم چشمهايش از تعجب بيرون مي زد . متاسفانه همه تو را و چند تن از دوستانت را به خاله زنكي مي شناسند و فكر نمي كني بهتر است كمي در كارهايت تجديد نظر كني.
 
محض دل خوشی خودم کامنت می گذارم ببینم اصلاً این طرف ها می آيی یا نه!
بد نیست گاهی یه چیزی این جا بنویسی...
 
salam sanaz aziz
azsaeid che khabar?

sar bezan...
http://mehrpooyan.blogfa.com
 
سلام
ما به زخم وستاره دل بستیم
به قیامی دوباره دل بستیم
یک راه نو دیگر (به روز)
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
باشدکه گوشه چشمی به ماکنند
سر بزنید خوشحال می شم
در پناه حق
 
سلام خانم فامیلی سخته!
این وبلاگه آپ‌دیت نمی‌شه؟
 
براستي اين سايتها چقدر فاسد هستند، و مطالب حرام در آنها چقدر زياد و بي حيا گرانه نوشته شده است. زنهاي بظاهر دختر و مرد هاي بظاهر پسر،چه مطالب هرز وهجو و مفسده انگيزي در اين سايتها با هم رد و بدل ميكنند. آنهم با استدلالهاي منحرفانه و بظاهر روشنفكرانه آنچناني شان. در حاليكه، این زنهائيكه اسم خودشان را ظاهراً دخترميگذارند، كار فاحشه گري انجام ميدهند . بعبارتي ميخواهند مانند کشورهای غربی؛ اعمال حيوانات از جمله: خوك و سگ و گربه و ... را بكنند ، يعني هر زمان كه دوست داشتند، با يك مرد نامحرم رابطه دوستي و به گفته خودشان؛ عاشقانه؛داشته باشند و اگر هم بيشتر باز دوست داشتند، بغل او همخواب بشوند و دفعه بعد همين كار را با فرد ديگري داشته باشند، تازه بدتر از اين، مخواهند در هر دفعه با چند نفر با شند و كسي هم بدش نيايد. يعني عفت وارزشهاي انسا ني شان رابه دفعات مكرر بواسطه مردهاي هرزه از دست بدهند ؛ حالا براي توجيح كردن خودشان ،دنبال مجوز براي اين كار پست و زشت و روسپي كارانه خود هستند. در حاليكه بايد بدانند اينكار خود فروشي بوده و در ايران جرم و خيانت به خود و خانواده و همسرشان محسوب ميشود.و جرم اينكار كه يكنوع فاحشه گري ميباشد، در اسلام وايران بعضاً سنگسار است. راستي به اين نوع افراد ميشود گفت انسان؟ آيا اينها ميتوانند در آينده مادر يا پدر بشوند؟ آيا ميتوان مسئوليتي را به اينها سپرد. واقعاَ به اينها بايد گفت خاك بر سرتان با اين كارهايتان، كه خودتان و خانواده تان را بي آبرو ميكنيد و آينده شوم وسياهي را براي خود رقم ميزنيد. و ندانسته در دام افكار شياطيني غرب گرفتار شده ايد. بخود آ ئيد كه وقت خيلي خيلي دير شده است
 
دو سوال از نويسنده و ساير همفكرانشان:

شما و امثال شما خلاصه حرفتان اينست كه:
"ويژگي اصلي دوران مدرنيته شکوفايي عقل آدمي است و عقلانيت هيچ خط قرمزي را به رسميت نمي شناسد" .
پس در آن صورت چرا با وجود آنکه : ويژگي اصلي دوران مدرنيته در غرب (يعني انگلستان،هلند،دانمارک، اتریش، آلمان.و...) که شکوفايي عقل آدمي است , از هر سه يا چهار بچه, رسماْ يکدامشان توسط وزارت کشورشان, زنازاده معرفی میشوند.
تازه اين آمار- منها ی سقط جنين های آزاد ويا آنهائيکه رسماْ در آنجا زنا زاده معرفی نمیشوند- مي باشد.
ببينيد اين ، يکی ازآن محصولات مهم فكري كه ميگويد ؛ "ويژگي اصلي دوران مدرنيته شکوفايي عقل آدمي است که هيچ خط قرمزي را به رسميت نميشناسد" ، میباشد. درضمن ايدز را هم به آن اضافه کنيد. که از همين نوع محصولات عصر مدرنيته غرب میباشد.همچنين ازهم پاشيدگی خانواده و بسياری محصولات خراب ديگر از اين نوع. حاصل اين تفكر غربي مي باشد.
سوال ديگری که از شما دارم اينست که:
آيا شما مسلما ن هستيد؟
آيا پايبند به اجرای احکام شرع مقدس اسلام در حد وظيفه خود میباشيد؟
در آنصورت، تحليلتان از آزادی در رابطه با روابطي كه با جنس مخالفتان در چارچوب قوانين اسلام و نيز خطوط قرمز اسلام براي اين نوع آزادي جنسي كه شما به آن عمل ميكنيد ،چيست؟
 
سلام خانم الله بداشتي وبلاگتون غافلگيرم كرد وبلاگ خوبيه خيلي هم كه قديميه چرا فعالش نميكنيد.
 
من چرا باید این گونه خفه بشوم . مگر من چه می گویم من چون همجنسگرا هستم باید اینگونه در بستر این لجنزار غرق شوم... اینگونه باید گلوی مرا بفشارند؟؟؟ . کاری که برای وبلاگ های سیاسی نمیکنند. وبلاگ من در پرشین بلاگ ده بار مسدود شد.
www.hooman222g.persianblog.com
www.hooman222g2.persianblog.com
www.hooman222g3.persianblog.com
www.hooman222g4.persianblog.com
www.hooman222g5.persianblog.com
www.hooman222g6.persianblog.com
www.hooman222g7.persianblog.com
www.hooman222g8.persianblog.com
www.hooman222g9.persianblog.com
www.hooman222g10.persianblog.com

حالا در بلاگر می نویسم ولی واقعاً نمیدانم همجنسگرایی چیست که اینگونه همه از آن به وحشت می افتند . مگر نه اینکه ما هم فرزندان همین ایرانیم. مگر ما هم انسان نیستیم. ما فقط فرقمان این است که همجنس گرا هستیم... همجنس گرا /////
 
رای بدهیم به نخواسته هایمان و نه به خواسته هایمان!
مغلطه ای است اینکه دوستان اصلح طلب در می اندازند که بترسید و رای در صندوقها اندازید؛ بهراسید که اگر بیاییند چه و چه ها شود،بیاید نام ما را بنویسیدکه بدتر ها, وضع را بدتر از ما می کنند اگر بدیم از بدتر ها بهتریم و...www.yekray.blogfa.com
 
Post a Comment

دوستان:

آرشيو: