دريا


Monday, June 16, 2003

هنوز دست و دلم می لرزه
هنوز معده ام درد میکنه
اما...
سکوت می کنم که مبادا مادر نگران شود
مبادا مامان اتهام کودکی را برایم تفهیم کند
اما به خدا هنوز می ترسم
ترس ازراهروی تاریک
ازسوالهای عجیب
ازانتظار
انتظاربرای هیچ
اما نه......
انتظار برای همه چیز


Comments: Post a Comment

دوستان:

آرشيو: