دريا


Saturday, March 29, 2003


دلم را به دريا مي زنم
سعي مي كنم از همه دلبستگي ها فرار كنم
خودم را به دريا مي سپارم
سعي مي كنم از خود جدا بشم
چشمم را به وسعت ابيت ميدوزم
دلم به لرزه ميافتد
خودم نمايان ميشود
باز هم نگاه جادوييت من را تسليم كرد
همچنان به وسعت ابييت چشم دوخته ام
اما دلبستگي هايم بيش از پيش محكمتر
و خودم بيش از پيش نمايانتر شد
چشمانم را مي بندم و فرياد ميزنم:
ابي جادويي دوستت دارم


Aaramesh  ||  2:24 AM

Comments: Post a Comment

دوستان:

آرشيو: