![]() |
![]() |
دريا
|
![]() |
![]() Monday, January 13, 2003
خسته شدم......
از اينكه همه چي بايد تعريف بشه...... خسه شدم ...... از اينكه براي هر كاري بايد توضيح بدم خسته شدم........ از اينكه براي فرار كردن از توضيح بايد يك ادم ديگه بشم خسته شدم..... از اينكه وقتي ميخوام يك ادم ديگه بشم بايد دروغ بگم خسته شدم.... از اينكه........ نمي دونم فقط خسته شدم...... دوست دارم الان اين را بخونم!!!! ................................. و چه روياهايي! كه تبه گشت وگذشت. و چه پيوند صميميتها كه به اساني يك رشته گسست. چه اميدي چه اميد؟ چه نهالي كه نشاندم من وبي بر گرديد. دل من مي سوزد كه قناريها را پر بستند. كه پر پاك پرستو ها را بشكستند. و كبوترها را اه كبوترها را.... و چه اميد عظيمي به عبث انجاميد "حميد مصدق" ×××××
Comments:
Post a Comment
|
![]() |
|
![]() |
![]() |
|||||||||
![]() |
|
||||||||||||
![]() |